نويسنده: جواد دليري

    «شغل ما به عنوان روزنامه نگار اين نيست كه از قطارهايي كه سر وقت به مقصد رسيده اند سخن بگوييم، بلكه بايد به قطارهايي بپردازيم كه از ريل خارج شده اند.» اين را آلكساندر آدلر مي گويد كه در روزنامه فيگارو مي نويسد: روزنامه يي پرقدرت با حدود 190 سال قدمت كه تيراژي متغير بين 400تا 700 هزار نسخه در روز دارد.
    اين گفته روزنامه نگار فرانسوي در ايران بيشتر مخاطب دارد تا موطنش: پس از يك و نيم قرن، حرفه روزنامه نگاري در ايران همان تهديدها، آفت ها و تنگناها را دارد كه روزنامه نگاري عصر وقايع اتفاقيه داشت. فاجعه انقطاع نسل هاي روزنامه نگاري ريشه در ضعف و عدم استقلال نهاد مطبوعات دارد: نهادي كه ماهيتا متعلق به جامعه است اما به حكم تقدير و غفلت همواره مورد تهديد و تحديد واقع شده است.
    اما با اين همه، ترديدي نيست كه افزايش نقش مطبوعات در پهنه سياست ايران حساسيت ها، واكنش ها و مخالفت هايي را برانگيزد. تجربه چند سال اخير مي گويد كه بروز و ظهور يك تحول در جامعه مطبوعات در وهله اول منوط به تغيير نگاه صاحبان قدرت و تبديل شرايطي است كه با امواج بدبيني و بدگماني درباره نقش اهل قلم آميخته است و در گام بعدي نيازمند تعريف و تفكيكي است كه بايد در روابط با مطبوعات با قدرت به وجود آيد.
    از آن سو در اين ملك نوشتن از قطارهاي خارج شده از ريل، به نابينايي و سياه نمايي و صد نارسايي سياسي و حرفه يي تعبير مي شود و گاه خانه روزنامه نگاران مي سوزد و نام شان و نان شان بي نشان مي شود.
    اين همه را همه ساله مي گوييم و مي خوانيم و اينكه شنيده شود يا نشود بماند براي بعد اما امروز در تقويم، روزي را براي ما روزنامه نگاران و خبرنگاران ناميده اند، اين پرسش برايم پيش آمد كه روزنامه نگار ميان خود و اخلاق كدام را برگزيند؟ آيا مي توان يكي را بر ديگر ترجيح داد يا خير؟ ترديدي نيست كه زيست اخلاقي نه يك آرمان صرف تاريخ بشري و يك اتوپياي مجرد، كه سنگ زيرين آسياي اجتماع انساني و ارزش نخست و مشترك جوامع مدرن و سنتي است.
    حتي با در نظر گرفتن مباحث ريز و درشت معرفت شناسي، نسبيت عام، هرمنوتيك و...، اخلاق آنقدر پيچيده، دست نايافتني و آسماني نيست كه نتوان از نياز و فايده، نقش و عملكرد و به ويژه اجبار و الزام آن سخن گفت و به چينش اصول نخستين آن نپرداخت. نياز انسان به اخلاق از سويي يك فعل برساختي و عرضي و از ديگر سو يك عنصر جوهري است. بنابراين «اخلاق» را نمي توان در «شرايط» محدود كرد و با چيدن «اگر» و «اما»هاي فراوان و بازتعريف هاي توجيه گرانه، بر آن نعل وارونه زد. «مصلحت» اخلاق را نابود مي كند. مصلحت شرايط، مصلحت كار، مصلحت بقا، مصلحت نان، مصلحت حرفه و از همه مهم تر مصلحت اخلاق شمشيرهاي برنده حنجره زيباي اخلاق هستند. بداخلاقي هايي كه حوادث تراژيك بشر را به وجود آورده اند نه با پرچم افراشته بداخلاقي كه با شعار انسان دوستي، آزادي، اخلاق و... بر دوش بشر تحميل شده اند. اخلاق حرفه يي زاييده اخلاق عمومي، ملهم از آن و زير مجموعه آن است. به شرطي مي توان براي يك حرفه خاص تئوري هاي اخلاقي مستقل طرح كرد كه نقيض و منافي اخلاق عمومي نباشد، در غير اين صورت از درجه اعتبار ساقط بوده و ضدارزش تلقي مي شود. شرايط خاص مشاغل امنيتي، قضاوت، روزنامه نگاري و... چراغ سبز بداخلاقي نيست. در اين ميان حرفه روزنامه نگاري به خاطر نقش بزرگي كه در اشاعه اخلاق دارد، در جايگاه متفاوت و حساسي نسبت به ساير مشاغل قرار گرفته است. روزنامه نگار نمي تواند به بهانه انجام بهتر وظايف خود در مراحل مختلف كسب، نگارش و ويرايش اطلاعات به اعمالي غيراخلاقي همچون دزدي، دروغ، فريب، تهمت، مهمل گويي، توهين، افترا و... دست يازد: اگر چنين كند عمل آگاهي بخشي خدشه دار مي شود.
    هدف بزرگ آگاهي بخشي، بسط مكارم اخلاق در جامعه است. به همين دليل پاسداشت اخلاق در حرفه روزنامه نگاري بر انتشار اطلاعات تقدم دارد. اگرقرار باشد خبري با توسل به بداخلاقي (حتي مصلحتي) كسب شود، بهتر است هرگز انتشار نيابد. نمي توان با ابزار نادرست به تاسيس جامعه مدني مبتني بر اخلاق همت گماشت. رسانه يي كه مجسمه ماكياولي را در سرسرايش برافراشته، نمي تواند مدعي توسعه، مدرنيسم، دموكراسي و اخلاق باشد. رسانه بيش از هر فاعلي و پيش از هر فعلي بايد اخلاقي باشد و اخلاقي بماند.
    بنابراين روزنامه نگار ميان بقاي رسانه و بقاي اخلاق، دومي را برگزيند بهتر خواهد بود، وگرنه هويتي ندارد. البته مي توان به يك موازنه ميان اخلاق و حرفه نيز انديشيد اما موازنه يي كاملايكطرفه. در اين موازنه بايد اصل «اخلاق» در برابر فرع «حرفه» حفظ شود. نمي توان به نام «حرفه» اخلاق را دور زد: به جاي آن بايد با مهارت هاي بي نهايت حرفه يي، بداخلاقي را دور زد. اينجاست كه حرفه روزنامه نگاري حقيقتا سخت و به معناي واقعي كلمه «حرفه يي» مي شود.
     
     
 برگرفته: اعتماد، مورخ 17/5/91، صفحه 1 (صفحه اول)