هراس شاه از ارسنجاني
دهقانان ايراني و انقلاب سفيد-2
نويسنده: حسن ارسنجاني
اصلاحات ارضي كه محمدرضا پهلوي آن را يكي از اجزاي انقلاب سفيد خود مي دانست در دهه 1340 رويداد بزرگي بود كه پژوهشگران پرشماري از جمله احمد اشرف به آن پرداخته اند. آنچه مي خوانيد تحليل وي از اين اتفاق بزرگ تاريخ ايران است.
از اواخر قرن نوزدهم ميلادي، ترتيبات ماقبل سرمايه داري در كشاورزي دستخوش دگرگوني تدريجي شده بود و خود را با برخي مقتضيات اقتصاد بازار و دولت مدرن وفق داده بود. اين دگرگوني ها شامل موارد ذيل مي شد: تجاري شدن تدريجي كشاورزي از طريق توسعه كشت محصولات قابل فروش در بازار؛ الغاي تيولداري به عنوان يك نهاد واسطه اي ميان حكومت و دهقانان؛ كالايي شدن زمين كشاورزي؛ رشد سريع زمينداري خصوصي؛ و پيدايش كشاورزي گسترده سرمايه دارانه با استفاده از كارگران مزدبگير. علاوه بر آن، حتي قبل از اصلاحات ارضي بسياري از زمين داران بزرگ و متوسط از خود علاقه واقعي براي كشاورزي تجاري نشان دادند. از اين رو، اگر اصلاحات ارضي انجام نگرفته بود، چه بسا كه زمين داران بزرگ بيشتري به كشاورزي تجاري با استفاده از كارگران آزاد و مزدبگير روي مي آوردند.
در اين شرايط، تحت فشار دولت كندي اصلاحات ارضي، در ايران از بالاطرح ريزي و اجرا شد. در آغاز اصلاحات ارضي نه دهقانان از پايين و نه بورژوازي از سطح مياني در آن مشاركت نجستند. اجراي [اصلاحات ارضي] گزينه اي سياسي بود كه از خارج از جامعه سياسي [ايران] سرچشمه مي گرفت. اما چگونگي روند آن طرح ريزي نشده بود. در نتيجه، روند و پيامد اصلاحات ارضي از عقايد و قابليت شخصي حسن ارسنجاني تاثير گرفت كه با غنيمت دانستن موقع، به عنوان طراح اصلاحات ارضي ايران ظهور كرد. ارسنجاني در ارديبهشت 1340/ مه 1961 در مقام وزير كشاورزي به كابينه اصلاح گراي علي اميني كه مورد حمايت آمريكا بود، پيوست و اجراي برنامه اصلاحات ارضي به او محول شد.
در انتخابات سال 1339(1960 )مجلس شوراي ملي، اصلاحات ارضي بخشي از برنامه مبارزه انتخاباتي اميني عليه دولت دكتر منوچهر اقبال و حزب مليون او بود. اميني به برنامه تدريجي اصلاحات ارضي اعتقاد داشت كه ده تا پانزده سال به طول بينجامد و شامل حدي بر مالكيت ارضي بزرگ اربابان، بهبود قابليت مديريتي كشاورزان و بهره برداري بهينه اقتصادي باشد. اين رويكرد به اصلاحات ارضي هم براي شاه و هم براي دولت كندي جالب بود. علايق شاه در اصلاحات ارضي، علاوه بر جلب رضايت دولت كندي و عادي ساختن روابط با ايالات متحد آمريكا، نابود كردن پايگاه قدرت طبقه زمين دار و كسب حمايت دهقانان از رژيم خود و نيز تحت الشعاع قرار دادن و سردرگم كردن نيروهاي مخالف شهري اعم از جبهه ملي و گروه هاي چپ گرا بود. دولت كندي از برنامه اصلاحات ارضي اميني اساسا از آن بابت پشتيباني مي كرد تا مانع از وقوع يك انقلاب دهقاني بشود. با اين همه، فهم ارسنجاني از اصلاحات ارضي به طور بنيادي متفاوت بود.
ارسنجاني كه از جنگ هاي دهقاني قرن بيستم تاثير گرفته بود، نوعي سوسياليسم و قدرت [سياسي] دهقاني را تبليغ مي كرد. براي به اجرا درآوردن يك راهبرد اصيل در برنامه اصلاحات ارضي ايران، ارسنجاني ترتيبي داد تا فرمان ها صادر شود، مقررات وضع گردد و يك همه پرسي برگزار شود. او به ضرورت حذف فئوداليسم و نظام ارباب- رعيتي و خودكفا كردن دهقانان از طريق جنبش تعاوني اعتقاد داشت. ارسنجاني انديشه پرولتارياي انقلابي را كه ماركسيست هاي ارتدوكس گرامي مي داشتند، مورد نقد قرار مي داد و مي گفت: «در ايران نه طبقه كارگران صنعتي، بلكه دهقانان نيروي پيش برنده انقلابي واقعي هستند.» هدف و روياي او در همه عمر آن بود كه دهقانان را بسيج كند، رهبري جنبش دهقاني را به عهده بگيرد و از آن به عنوان يك پايگاه قدرت استفاده كند تا رهبري حكومت را در دست بگيرد. او با روش هاي آمريكايي اصلاحات ارضي همانند آنچه در برنامه تقسيم اراضي سلطنتي دهه سي اعمال شده بود، يعني توزيع تدريجي از طريق ارزيابي هاي ميزان ماليات اخذ شده و نقشه برداري، مخالف بود، او براي يك شكل عملي اجراي [اصلاحات ارضي) استدلال مي كرد. ارسنجاني در يك محيط (خانوادگي) كشاورز -بازاري پرورش يافته بود- پدر و برادر بزرگ تر او كشاورز بودند و مادرش به خانواده اي بازرگان تعلق داشت- محيط تربيتي در او نفرت از فئوداليسم و تحسين دهقانان را ايجاد كرده بود. در سال هاي 20-1319/41-1940، در مقام يك مامور تعاوني روستايي تعدادي از روستاها را بررسي كرد و در روستاهاي دماوند، ساوه و نجف آباد شركت هاي تعاوني تاسيس كرد.
او در دو دهه بيست وسي با انتشار مقالات در روزنامه داريا و در همكاري با دولت هاي قوام و رزم آرا به مبارزه براي منافع دهقانان ادامه داد.
هنگامي كه در سال 1340(1961)، ارسنجاني به وزارت كشاورزي منصوب شد، ثابت كرد كه مبارزي جان سخت و با تجربه است و انديشه هاي روشن و عملي دارد. راز موفقيت برنامه اصلاحات ارضي او در آن بود كه از يك روش ساده براي توزيع زمين كه براساس نظم سنتي زمين داري (نسق) قرار داشت، استفاده كرد. در مرحله اول اصلاحات ارضي حد زمين داري مالكيت يك روستا بود؛ اين مرحله تنها حدود بيست درصد روستاها را در برگرفت. با اين حال، روش هاي ارسنجاني به بسيج شدن دهقانان در سراسر روستاها انجاميد. او اغلب با حمله كردن به فئوداليسم، انتقاد از روابط ارباب- رعيتي و ياد كردن از «زمين داران جنايتكار» و «دهقانان عزيز» در سخنراني هاي پرحرارت خود خطاب به ملت، به بي نظمي دامن مي زد.
روش ضربتي ارسنجاني، آمريكا، شاه و اميني را مضطرب كرد. يك مامور آمريكايي گزارش داد: «من به طور دائم از او مي پرسيدم دليل فوريت برنامه اصلاحات ارضي چيست؟ و ارسنجاني در پاسخ گفت: «ماهيت بيماري چنان است كه درماني فوري مي طلبد، چرا؟ زيرا يك ارزيابي درست از اراضي براساس ماليات اخذ شده، ده سال به طول مي انجاميد. براي در هم شكستن مخالفت (با اصلاحات ارضي) من ناچارم كه به سرعت قدرت يكصد زمين دار بزرگ را نابود كنم.» او اين نظر را كه برنامه اصلاحات ارضي طرحي آمريكايي است، ريشخند كرد و گفت: «اولين كاري كه كردم اين بود كه عذر همه مشاوران آمريكايي را از وزارت كشاورزي خواستم.» اميني نيز همانند شاه و آمريكايي ها، به ارسنجاني مشكوك بود و او را مردي خطرناك و جاه طلب به شمار مي آورد و از (شتاب) او در توزيع زمين انتقاد مي كرد؛ او به وزير اطلاعات دستور داد كه سخنراني هاي گيرا و تحريك آميز ارسنجاني را از راديو سانسور كند. شاه نيز از شتاب سريع اصلاحات نگران شده بود و «از قدرتي كه ارسنجاني مستقل از دربار و برپايه (محبوبيت در ميان) دهقانان و ليبرال هاي شهري كسب مي كرد، نفرت داشت و مي هراسيد.»در اواسط دي ماه 1341( ژانويه1963)، ارسنجاني با موفقيت كنگره تعاوني هاي روستايي را در تهران برگزار كرد كه در آن 4700 نماينده شركت كردند. او در برگزاري همه پرسي 6 بهمن 1341 (26 ژانويه 1963) در حمايت از اصلاحات ارضي كه در آن دهقانان فعالانه مشاركت كردند، نقش موثري داشت. اندك زماني پس از اين رويدادها، ارسنجاني ناچار به استعفا شد. او را چنين وصف كرده اند: «مبارزي جان سخت كه به گفته خودش، اصلاحات ارضي را نه به عنوان وزير كشاورزي بلكه در مقام يك رهبر به پيش برد.» او را «معمار اصلاحات ارضي» به شمار آورده اند، كه «راهبرد اصيل ايراني (اصلاحات ارضي)» را طرح ريزي كرد و به اجرا درآورد. اقدامات موثر اصلاحي او برگشت ناپذير بود و همان گونه كه پس از عزل خود پيش بيني كرد، رجعت به قهقرا ممكن نبود؛ ارسنجاني گفته بود: آخرين ميخ را بر تابوت نظام ارباب- رعيتي و نيز بر تابوت شاه كوبيده ام.» برنامه اصلاحات ارضي در سه مرحله طرح ريزي و اجرا شد. مرحله اول، به رهبري ارسنجاني، يك جنبش شبه انقلابي بود. مرحله دوم، با حذف ارسنجاني، به درستي (مرحله) ضدانقلابي ناميده شد. برنامه كار در اين مرحله سركوب دهقانان، برقراري نظم و قانون و حمايت از زمين داران متوسط و كوچك بود. با اين حال، مرحله سوم اصلاحات معتدل و از بالابود كه طي آن حكومت، مالكيت زمين را براساس قراردادهاي نسق داري و اجاره داري به دهقانان زارع واگذار كرد. سياست ها و راهبردهاي حكومت درجريان انقلاب سفيد در دو مرحله شكل گرفت، اصلاحات ارضي دهه چهل و برنامه هاي زراعي سال هاي پنجاه. اجراي اين برنامه ها، در كنار رشد سريع جمعيت، به دگرگوني هاي اساسي درساختار طبقاتي روستايي و مناسبات ارضي انجاميد.
برگرفته: دنياي اقتصاد، مورخ 17/8/90، صفحه 31 (تاريخ اقتصاد)
از اواخر قرن نوزدهم ميلادي، ترتيبات ماقبل سرمايه داري در كشاورزي دستخوش دگرگوني تدريجي شده بود و خود را با برخي مقتضيات اقتصاد بازار و دولت مدرن وفق داده بود. اين دگرگوني ها شامل موارد ذيل مي شد: تجاري شدن تدريجي كشاورزي از طريق توسعه كشت محصولات قابل فروش در بازار؛ الغاي تيولداري به عنوان يك نهاد واسطه اي ميان حكومت و دهقانان؛ كالايي شدن زمين كشاورزي؛ رشد سريع زمينداري خصوصي؛ و پيدايش كشاورزي گسترده سرمايه دارانه با استفاده از كارگران مزدبگير. علاوه بر آن، حتي قبل از اصلاحات ارضي بسياري از زمين داران بزرگ و متوسط از خود علاقه واقعي براي كشاورزي تجاري نشان دادند. از اين رو، اگر اصلاحات ارضي انجام نگرفته بود، چه بسا كه زمين داران بزرگ بيشتري به كشاورزي تجاري با استفاده از كارگران آزاد و مزدبگير روي مي آوردند.
در اين شرايط، تحت فشار دولت كندي اصلاحات ارضي، در ايران از بالاطرح ريزي و اجرا شد. در آغاز اصلاحات ارضي نه دهقانان از پايين و نه بورژوازي از سطح مياني در آن مشاركت نجستند. اجراي [اصلاحات ارضي] گزينه اي سياسي بود كه از خارج از جامعه سياسي [ايران] سرچشمه مي گرفت. اما چگونگي روند آن طرح ريزي نشده بود. در نتيجه، روند و پيامد اصلاحات ارضي از عقايد و قابليت شخصي حسن ارسنجاني تاثير گرفت كه با غنيمت دانستن موقع، به عنوان طراح اصلاحات ارضي ايران ظهور كرد. ارسنجاني در ارديبهشت 1340/ مه 1961 در مقام وزير كشاورزي به كابينه اصلاح گراي علي اميني كه مورد حمايت آمريكا بود، پيوست و اجراي برنامه اصلاحات ارضي به او محول شد.
در انتخابات سال 1339(1960 )مجلس شوراي ملي، اصلاحات ارضي بخشي از برنامه مبارزه انتخاباتي اميني عليه دولت دكتر منوچهر اقبال و حزب مليون او بود. اميني به برنامه تدريجي اصلاحات ارضي اعتقاد داشت كه ده تا پانزده سال به طول بينجامد و شامل حدي بر مالكيت ارضي بزرگ اربابان، بهبود قابليت مديريتي كشاورزان و بهره برداري بهينه اقتصادي باشد. اين رويكرد به اصلاحات ارضي هم براي شاه و هم براي دولت كندي جالب بود. علايق شاه در اصلاحات ارضي، علاوه بر جلب رضايت دولت كندي و عادي ساختن روابط با ايالات متحد آمريكا، نابود كردن پايگاه قدرت طبقه زمين دار و كسب حمايت دهقانان از رژيم خود و نيز تحت الشعاع قرار دادن و سردرگم كردن نيروهاي مخالف شهري اعم از جبهه ملي و گروه هاي چپ گرا بود. دولت كندي از برنامه اصلاحات ارضي اميني اساسا از آن بابت پشتيباني مي كرد تا مانع از وقوع يك انقلاب دهقاني بشود. با اين همه، فهم ارسنجاني از اصلاحات ارضي به طور بنيادي متفاوت بود.
ارسنجاني كه از جنگ هاي دهقاني قرن بيستم تاثير گرفته بود، نوعي سوسياليسم و قدرت [سياسي] دهقاني را تبليغ مي كرد. براي به اجرا درآوردن يك راهبرد اصيل در برنامه اصلاحات ارضي ايران، ارسنجاني ترتيبي داد تا فرمان ها صادر شود، مقررات وضع گردد و يك همه پرسي برگزار شود. او به ضرورت حذف فئوداليسم و نظام ارباب- رعيتي و خودكفا كردن دهقانان از طريق جنبش تعاوني اعتقاد داشت. ارسنجاني انديشه پرولتارياي انقلابي را كه ماركسيست هاي ارتدوكس گرامي مي داشتند، مورد نقد قرار مي داد و مي گفت: «در ايران نه طبقه كارگران صنعتي، بلكه دهقانان نيروي پيش برنده انقلابي واقعي هستند.» هدف و روياي او در همه عمر آن بود كه دهقانان را بسيج كند، رهبري جنبش دهقاني را به عهده بگيرد و از آن به عنوان يك پايگاه قدرت استفاده كند تا رهبري حكومت را در دست بگيرد. او با روش هاي آمريكايي اصلاحات ارضي همانند آنچه در برنامه تقسيم اراضي سلطنتي دهه سي اعمال شده بود، يعني توزيع تدريجي از طريق ارزيابي هاي ميزان ماليات اخذ شده و نقشه برداري، مخالف بود، او براي يك شكل عملي اجراي [اصلاحات ارضي) استدلال مي كرد. ارسنجاني در يك محيط (خانوادگي) كشاورز -بازاري پرورش يافته بود- پدر و برادر بزرگ تر او كشاورز بودند و مادرش به خانواده اي بازرگان تعلق داشت- محيط تربيتي در او نفرت از فئوداليسم و تحسين دهقانان را ايجاد كرده بود. در سال هاي 20-1319/41-1940، در مقام يك مامور تعاوني روستايي تعدادي از روستاها را بررسي كرد و در روستاهاي دماوند، ساوه و نجف آباد شركت هاي تعاوني تاسيس كرد.
او در دو دهه بيست وسي با انتشار مقالات در روزنامه داريا و در همكاري با دولت هاي قوام و رزم آرا به مبارزه براي منافع دهقانان ادامه داد.
هنگامي كه در سال 1340(1961)، ارسنجاني به وزارت كشاورزي منصوب شد، ثابت كرد كه مبارزي جان سخت و با تجربه است و انديشه هاي روشن و عملي دارد. راز موفقيت برنامه اصلاحات ارضي او در آن بود كه از يك روش ساده براي توزيع زمين كه براساس نظم سنتي زمين داري (نسق) قرار داشت، استفاده كرد. در مرحله اول اصلاحات ارضي حد زمين داري مالكيت يك روستا بود؛ اين مرحله تنها حدود بيست درصد روستاها را در برگرفت. با اين حال، روش هاي ارسنجاني به بسيج شدن دهقانان در سراسر روستاها انجاميد. او اغلب با حمله كردن به فئوداليسم، انتقاد از روابط ارباب- رعيتي و ياد كردن از «زمين داران جنايتكار» و «دهقانان عزيز» در سخنراني هاي پرحرارت خود خطاب به ملت، به بي نظمي دامن مي زد.
روش ضربتي ارسنجاني، آمريكا، شاه و اميني را مضطرب كرد. يك مامور آمريكايي گزارش داد: «من به طور دائم از او مي پرسيدم دليل فوريت برنامه اصلاحات ارضي چيست؟ و ارسنجاني در پاسخ گفت: «ماهيت بيماري چنان است كه درماني فوري مي طلبد، چرا؟ زيرا يك ارزيابي درست از اراضي براساس ماليات اخذ شده، ده سال به طول مي انجاميد. براي در هم شكستن مخالفت (با اصلاحات ارضي) من ناچارم كه به سرعت قدرت يكصد زمين دار بزرگ را نابود كنم.» او اين نظر را كه برنامه اصلاحات ارضي طرحي آمريكايي است، ريشخند كرد و گفت: «اولين كاري كه كردم اين بود كه عذر همه مشاوران آمريكايي را از وزارت كشاورزي خواستم.» اميني نيز همانند شاه و آمريكايي ها، به ارسنجاني مشكوك بود و او را مردي خطرناك و جاه طلب به شمار مي آورد و از (شتاب) او در توزيع زمين انتقاد مي كرد؛ او به وزير اطلاعات دستور داد كه سخنراني هاي گيرا و تحريك آميز ارسنجاني را از راديو سانسور كند. شاه نيز از شتاب سريع اصلاحات نگران شده بود و «از قدرتي كه ارسنجاني مستقل از دربار و برپايه (محبوبيت در ميان) دهقانان و ليبرال هاي شهري كسب مي كرد، نفرت داشت و مي هراسيد.»در اواسط دي ماه 1341( ژانويه1963)، ارسنجاني با موفقيت كنگره تعاوني هاي روستايي را در تهران برگزار كرد كه در آن 4700 نماينده شركت كردند. او در برگزاري همه پرسي 6 بهمن 1341 (26 ژانويه 1963) در حمايت از اصلاحات ارضي كه در آن دهقانان فعالانه مشاركت كردند، نقش موثري داشت. اندك زماني پس از اين رويدادها، ارسنجاني ناچار به استعفا شد. او را چنين وصف كرده اند: «مبارزي جان سخت كه به گفته خودش، اصلاحات ارضي را نه به عنوان وزير كشاورزي بلكه در مقام يك رهبر به پيش برد.» او را «معمار اصلاحات ارضي» به شمار آورده اند، كه «راهبرد اصيل ايراني (اصلاحات ارضي)» را طرح ريزي كرد و به اجرا درآورد. اقدامات موثر اصلاحي او برگشت ناپذير بود و همان گونه كه پس از عزل خود پيش بيني كرد، رجعت به قهقرا ممكن نبود؛ ارسنجاني گفته بود: آخرين ميخ را بر تابوت نظام ارباب- رعيتي و نيز بر تابوت شاه كوبيده ام.» برنامه اصلاحات ارضي در سه مرحله طرح ريزي و اجرا شد. مرحله اول، به رهبري ارسنجاني، يك جنبش شبه انقلابي بود. مرحله دوم، با حذف ارسنجاني، به درستي (مرحله) ضدانقلابي ناميده شد. برنامه كار در اين مرحله سركوب دهقانان، برقراري نظم و قانون و حمايت از زمين داران متوسط و كوچك بود. با اين حال، مرحله سوم اصلاحات معتدل و از بالابود كه طي آن حكومت، مالكيت زمين را براساس قراردادهاي نسق داري و اجاره داري به دهقانان زارع واگذار كرد. سياست ها و راهبردهاي حكومت درجريان انقلاب سفيد در دو مرحله شكل گرفت، اصلاحات ارضي دهه چهل و برنامه هاي زراعي سال هاي پنجاه. اجراي اين برنامه ها، در كنار رشد سريع جمعيت، به دگرگوني هاي اساسي درساختار طبقاتي روستايي و مناسبات ارضي انجاميد.
برگرفته: دنياي اقتصاد، مورخ 17/8/90، صفحه 31 (تاريخ اقتصاد)
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۸/۱۷ ساعت توسط admin
|