تدليس يا فريب در ازدواج، پيامدهاي حقوقي فراواني دارد و مي تواند به فسخ نكاح منجر شود

نويسنده: مريم خباز

مردي سواد خواندن و نوشتن ندارد و يكي از پاهايش كمي كوتاه است. روز خواستگاري خودش را ديپلمه معرفي مي كند و براي پوشاندن لنگي پايش كفشي پاشنه دار مي پوشد، آنها بزودي با هم ازدواج مي كنند، دختر مي داند پسري كه به خواستگاري اش مي آيد چشم هاي آبي و موهاي روشن دوست دارد براي همين لنز مي گذارد و موهايش را رنگ مي كند، آنها قرار روز عقد را گذاشته اند، مردي خارج از كشور يك بار ازدواج كرده و هنوز هم با همسرش رابطه زناشويي دارد، اما به ايران مي آيد تا همسري ايراني هم داشته باشد اما در اين باره چيزي به كسي نمي گويد، آنها همين روزها با هم ازدواج مي كنند، دختري سال ها قبل با پسري نامزد بوده، اما در يك سانحه رانندگي او را از دست مي دهد حالابا پسري ديگر آشنا شده و از بيان اين موضوع مي ترسد.
    دختر اميدوار است خانواده همسر آينده اش از ماجرا باخبر نشوند، آنها با هم نامزد شده اند، دختري يك ماه گرفتگي بزرگ روي بدنش دارد درست در جايي كه با پوشيدن لباس مخفي مي شود. او اين موضوع را به خواستگارش نگفته و حالاهم ماه ها است كه ازدواج كرده اند، ولي پسر موضوع را فهميده و احساس فريب خوردگي مي كند، همين روزها كارشان به جدايي مي كشد... .
    
    تدليس و قانون
    تمام اين ماجراها 2 طرف دارد، كسي كه فريب داده و كسي كه فريب خورده. مردم به دروغ گفتن و پنهانكاري در ازدواج، فريب مي گويند، اما قانون به آن مي گويد تدليس: «هرگاه در يكي از طرفين صفت خاصي شرط شده و بعد از عقد معلوم شود كه طرف مذكور فاقد وصف مقصود بوده، براي طرف مقابل حق فسخ خواهد بود، خواه وصف مذكور در عقد تصريح شده يا عقد بر اساس آن واقع شده باشد.»
    فريب دادن شخصي كه قرار است با او ازدواج كنيم حتما كاري غيراخلاقي است و بي شك، آن زندگي كه بر مبناي دروغ ساخته شده باشد پايدار هم نخواهد بود. البته گذشته از غيراخلاقي بودن، فريبكاري يك جرم است و اقدام كننده به آن مشمول مجازات قانون مي شود. فردي كه از همسرش فريب خورده يعني به عمد عيب هاي همسرش از او مخفي نگه داشته شده يا ازدواجش را بر مبناي حسني كه همسرش مدعي آن بوده بنا كرده مي تواند تقاضاي فسخ نكاح كند مثل وقتي كه مرد ناتواني جنسي دارد يا وقتي زن به جذام و زمينگيري مبتلاست.
    البته استفاده از اين حق براي زن و شوهر در صورتي است كه آنها از وجود اين عيوب قبل از وقوع عقد باخبر نبوده باشند چون در غير اين صورت نمي توانند از اين حق عليه ديگري استفاده كنند. نكته ديگر اين كه اختيار فسخي كه قانون به زن و شوهر داده امري فوري است يعني به محض اين كه يكي از طرفين از عيب طرف مقابل باخبر شود بايد از اين حق استفاده كند، چون در غير اين صورت حق فسخ او از بين مي رود. البته اين حق با توجه به عرف و عادت تعيين مي شود.
    
    فريب و چند سوال
    برخي از كساني كه در ازدواج فريب خورده اند يا از فريب خوردن مي ترسند، مي گويند برخي خانم هايي كه ازدواج ناموفق داشته اند با مراجعه به ادارات ثبت احوال شناسنامه اي جديد مي گيرند كه نام همسر قبلي شان در آن نيامده است. در واقع سوال آنها اين است كه اگر شوهر دوم متوجه اين مساله شود مي تواند ازدواج را بر هم بزند و همسرش را طلاق دهد؟ كه پاسخ قانونگذار به اين پرسش كه به كتمان ازدواج سابق اشاره دارد اين است: «قانون ثبت احوال درباره صدور شناسنامه المثني تمام خانم ها را دربرنمي گيرد، بلكه فقط دختراني را كه در دوره عقد از همسرشان جدا شده باشند و البته باكره باشند را شامل مي شود. با اين حال و فارغ از مقوله طلاق اگر چنين صفتي در دختر (نامزد قبلي نداشتن يا عدم انعقاد عقد قبلي و...) شرط شده باشد و بعد از عقد معلوم شود كه دختر با گرفتن شناسنامه جديد چنين صفتي را پنهان كرده، حق فسخ براي شوهر دوم محفوظ است چه اين صفت به صراحت در عقد آمده باشد يا در گفت وگوهاي قبلي به صورت شفاهي مطرح شده باشد.
    نكته: برخي از كساني كه در ازدواج فريب خورده اند يا از فريب خوردن مي ترسند، مي گويند برخي خانم هايي كه ازدواج ناموفق داشته اند با مراجعه به ادارات ثبت احوال شناسنامه اي جديد مي گيرند كه نام همسر قبلي شان در آن نيامده است
    در اين ميان سوال برخي ها اين است: «اگر در ازدواج تدليس صورت بگيرد و زوج ازدواج را به اميد برطرف شدن عيب فسخ نكند، ولي بعدها ناچار شود زن را طلاق دهد آيا مي تواند در مهريه (نصف يا تمام آن) به تدليس كننده رجوع كند؟ قانونگذار براي اين پرسش چنين پاسخي دارد: «در چنين شرايطي مرد ناگزير از پرداخت مهريه است چون با گذشت زمان و استفاده نكردن از حق فسخ نكاح، اين حق از بين مي رود. پس در چنين حالتي تصميم به طلاق ـ چه از سر ناچاري و چه به دلايل ديگر ـ تصميمي جديد تلقي مي شود كه هيچ گونه ارتباطي با فسخ نكاح ندارد. بنابراين حق مرد در اعمال طلاق و حق زن در مطالبه مهريه در عرض هم قرار مي گيرد و در جاي خودش قابليت استناد و اجرا خواهند داشت.»
    موضوع مهريه وقتي در كنار فريب در ازدواج قرار مي گيرد به اين شكل نيز جاي سوال پيدا مي كند: «مردي، دختر يا زني را فريب داده است به طوري كه اگر اين فريب نبود ازدواجي صورت نمي گرفت، اما پس از عقد و قبل از نزديكي، زوجه متوجه موضوع مي شود. در چنين شرايطي زوجه مي تواند با گرفتن نصف مهريه خود را مطلقه كند؟» پاسخ قانونگذار به اين پرسش اين است: «اگر زوجه قصد داشته باشد تا به استناد فريب در ازدواج از حق فسخ خود استفاده كند خود به خود با اجراي قواعد فسخ نكاح بحث مهريه منتفي مي شود، چرا كه به موجب قانون مدني اگر عقد نكاح قبل از نزديكي به هر دليل فسخ شود زن حق مهريه ندارد مگر در صورتي كه دليل فسخ، عنن (ناتواني) مرد باشد كه در اين صورت با وجود فسخ نكاح، زن مستحق نصف مهريه خواهد بود مگر اين كه از آن فريب يا تخلف از شرط چشم پوشيده، از حق فسخ خود صرف نظر كند و به صورت عادي از ديگر حق قانوني خود يعني مهريه استفاده كند .»
    
    جنون شوهر
    در فسخ نكاح تنها حقي كه فقط به زن ها داده شده است به موضع جنون مرد برمي گردد. يعني قانونگذار اين امتياز را فقط براي زن قائل شده تا ايجاد جنون (ديوانگي ) يا عنن (ناتواني) مرد حتي پس از عقد هم براي او حق فسخ بيافريند، اما اين به آن معنا نيست كه مي توان پس از بهبودي و سلامت شوهر هم از اين حق استفاده كرد؛ هر چند در صورت داشتن حق باز هم اين كار شدني نيست چون استفاده از چنين حق فسخي نيازمند مقدماتي است كه مهم ترين آن اثبات جنون از طريق مراجع كارشناسي رسمي است حال آن كه با وجود سلامت شوهر، مدركي تهيه نمي شود تا حكم به فسخ نكاح صادر شود.
    
    
 برگرفته:روزنامه جام جم، شماره 3135 به تاريخ 1/3/90، صفحه 14 (حقوق)