فریب در ازدواج ( تدلیس) امروزه یکی از مشکلات میان زوجهای جوان که به واسطهی آن کانونهای خانوادگی در همان سالهای اول از هم میپاشد ، نبود صداقت و فریبخوردن یکی از طرفین یا اصطلاحاً فریب در ازدواج است که حجمی از پروندههای دادگاه خانواده را به خود اختصاص میدهد.با توجه به پروندههای موجود در دادگاهها بیشتر فریبهایی که از جانب آقایان صورت گرفته ، دروغ در بیان داشتن تحصیلات عالیه ، شغل مناسب و یا حتی ادعای فرزندی یکی از خانوادههای معروف بودن است و در مقابل فریبهایی که از جانب خانمها صورت گرفته اکثراً مبتنی بر پنهانکردن ازدواج در گذشته است که با آشکار شدن این موارد، فریبخورده شکایت خود را تحت عنوان فریب در ازدواج به دادگاه ارائه میدهد. [1] تدلیس: عبارت از عملیاتی است که زن یا مرد یا شخص ثالثی انجام داده و موجب فریب در امر ازدواج شود که طبق قانون جرم محسوب شده و فریبدهنده به مجازات خواهد رسید.[2] همانطور که میدانید عقد نکاح دائم یا به وسیله طلاق و یا فسخ نکاح منحل میگردد. گاهی یکی از طرفین بیماری داشته که در زمان عقد آن را مخفی داشته و یا وجود صفتی که مورد نظر طرف مقابل بوده در خود وانمود نماید خواه این مانور به صورت عمل باشد خواه به صورت نوشته یا لفظ ، نظیر ارائه گواهی جعلی صحت مزاج[3] که این هم حق فسخ برای طرف فریبخورده میآورد و آثار و پیامدهای حقوقی ویژهای دارد که با عنوان « تخلف از شرط صفت» در قانون مدنی مطرح است . همچنین این مسأله جرم محسوب شده و در قانون برای آن مجازات هم در نظر گرفته شده است. مواردی که فریب در ازدواج محسوب شده و باعث ایجاد حق فسخ میشود: اگر هر یک عیوب ذیل حین عقد در مرد بوده و زن از آن بیخبر بوده است: 1 – جنون ( دیوانگی) 2 – خصاء ( بیماری جنسی)3 – عنن به شرط اینکه ولو یکبار عمل زناشویی را انجام نداده باشد. 4 – مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازهای که قادر به عمل زناشویی نباشد.[4] و اگر هر یک از عیوب ذیل حین عقد در زن بوده ولی مرد از آن بیخبر بوده است: 1 – جنون( دیوانگی)2 – قرن ( بیماری جنسی) 3– جذام ( بیماری پوستی) 4– برص( بیماری پوستی) 5 – افضاء ( بیماری جنسی) 6 – زمینگیری7 – نابینائی از هر دو چشم[5] هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور آن وصف را نداشته برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد به صراحت بیان شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد.[6] شرط کردن صفت به صورتهای زیرمحقق میشود: 1 – بیان صفت به صراحت در ضمن عقد ، ذکر شود. مثلاً وکیل زوجه میگوید : « موکل خود خانم ..... را به عقد ازدواج آقای دکتر.... با مهریه.... درآوردم.» 2- مشخص شدن دختر يا پسر، قبل از عقد به صفتي خاص كه عقد هم مبتني بر آن صفت واقع گردد، مانند آنكه دختر و پسر قبل از عقد براي يكديگر نامه بنويسند و پسر در انتهاي نامه با عنوان دكتر ... امضا نمايد، يا در صحبتهاي قبل از عقد، دختر يا پسر خود را به دروغ داراي اوصاف خاصي معرفي كنند. 3- در مورد صفت هيچ گفتگويي نميشود، ولي بر حسب عرف و عادت عقد بر وجود وصف خاصي نسبت به دو طرف منعقد ميگردد؛ مثلاً اگر پسر يا دختر مطلبي در مورد بيماري خود نگويند، قضاوت عرف بر آن است كه لزوماً سالم هستند و داراي بيماري خاص و مهمّي نميباشند. بر حسب انواع شرط صفت فوق، تخلف از شرط صفت به صورتهاي مختلفي محقق ميشود، از قبيل: 1- به دروغ صفت كمالي را به خود نسبت ميدهد يا نقصي را از خود دور ميكند. مثلاً فردي خود را مهندس معرفي كند. 2- در عمل برخلاف واقع كاري انجام دهد كه در پي آن صفت كمالي را به خويش نسبت دهد يا نقصي را از خود دور كند. مانند: آنكه فردي كچل، در مراسم خواستگاري و عقد از گيسوي مصنوعي استفاده نمايد. 3- با سكوت پرده بر روي نقص خويش گذاشته يا تصور ديگران از كمال خويش را مورد تأييد قرار دهد. كه اين وجه به چند حالت قابل تصور است: الف) فرد نسبت به نقص خويش جاهل باشد، مانند: فرد عقيم يا انسان مبتلا به ايدز كه خودش نيز از وجود اين بيماري در بدنش اطلاعي ندارد، لذا خود را سالم ميپندارد و طرف مقابل هم تصور ميكند كه با فرد سالمي ازدواج كرده است. ب) فرد نسبت به نقصي كه مخفي است و بدون اظهار آن نميتوان نسبت به آن مطّلع شد، سكوت ميكند. مانند: ابتلا به بيماري سرطان يا عارضة قلبي. ج) فرد به عيب خود علم دارد و نقص هم ظاهر ميباشد، لذا سكوت از عيب به معناي كتمان آن نميباشد، ولي فرد متقاضي ازدواج كوتاهي كرده و در مورد آن دقت و تحقيق ننموده است، لذا به دليل كوتاهي خويش، تصوري خلاف واقع نسبت به طرف مقابل پيدا نموده است. از انواع فوق، مواردي كه فرد به دروغ صفتي را براي خويش بيان كند يا عيب ظاهري را خلاف واقع نشان دهد يا نسبت به عيب مخفي خود كه از آن اطلاع دارد، سكوت نمايد، سبب فريب گرديده و به عبارت ديگر طرف مقابل در اين نكاح مورد «تدليس» واقع شده است. بنابراين در تمامي موارد تخلف از شرط صفت، تدليس محقق نميگردد، بلکه زمانی تدلیس به حساب میآید که قصد فریب و گول زدن لحاظ شده باشد.در هر حال در موارد تخلف از شرط صفت نیز به استناد ماده 1128 عقد قابل فسخ خواهد بود[7]. مجازات در مقابل فریب در ازدواج دو راهکار وجود دارد. فرد فریبخورده یا میتواند از طریق کیفری شکایت کند که در این صورت 6 ماه الی 2 سال حبس تعیین میشود [8]یا میتواند اقدام حقوقی کرده تقاضای حق فسخ کند . فسخ ازدواج تشریفات خاص طلاق را ندارد و فریبخورده میتواند به راحتی نکاح را فسخ کند. اختیار فسخ فوری است [9]بدین معنی که طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع نکاح را فسخ نکند این حق او ساقط میشود البته به این شرط که علم به این حق فسخ و علم به فوریت آن داشته باشد . تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از این حق لازم بوده به نظر عرف و عادت است.اگر آگاهی فرد فریبخورده بعد از رابطه زناشویی باشد ، وی میتواند علاوه بر فسخ نکاح از عامل فریب مهریه را باز پس گیرد. دادگاه در صدور حکم مجازات مجاز است که میزان حبس را بر میزان حداقل یا حداکثر تعیین کند ولی همین دادگاه میتواند به لحاظ جهات مخففه یعنی با توجه به این که فرد فریبدهنده جوان بوده و دارای سوء سابقه نیست ، جریمه را حتی تا میزان 50 هزار تومان تخفیف دهد یعنی کاملا بستگی به دادگاه دارد که میزان حبس و مجازات را به چه حدی تعیین کند. سوالات متداول: آیا میتوان اشخاص ثالث را نیز در این خصوص متهم نمود؟ رویه مشخصی موجود نمیباشد به عنوان مثال زوج با فریب زوجه مبنی بر اینکه دارای تحصیلات عالیه میباشد با نام برده ازدواج نموده و پس از اطلاع زوجه از این امر ، وی علیه زوج و پدر وی اقدام به شکایت نموده و مدعی میگردد که پدر زوج از این امر قطعاً مطلع بوده و با سکوت خود موجبات تسهیل عمل مجرمانه را فراهم نموده است که البته چنانچه سوء نیت پدر زوج اثبات گردد میتوان با عنوان تبانی یا مباشر معنوی از نامبرده اقدام به شکایت نمود.معاونت در جرم تدلیس هم قابل طرح و هم قابل بررسی در مراجع قضایی است. پرسش اين است: هر گاه تدليس به وسيله شخص ثالثي واقع گردد؛ چنانکه، پدريا مادر پسر يا دختر، يا واسطه ازدواج، صفاتي برخلاف واقع براي همسر يا شوهر ذکرکرده و طرف ديگر را فريب داده باشد، آيا فريب خوره حق فسخ خواهد داشت؟ قانون مدنيدر اين مورد ساکت است. بعضي از استادان حقوق تدليس به وسيله ثالث را موجب حق فسخ برايطرف مقابل دانسته اند . تباني يکي از زوجين با شخص ثالث در تدليس به منزله آن است که خود اومرتکب تدليس شده است و در اين صورت با توجه به ماده 1128 ق. م. مي توان گفت: صفتخاصي که يکي از زوجين برخلاف واقع واجد آن قلمداد شده به طور ضمني وارد قلمرويقرارداد شده و وقوع عقد مبتني بر آن بوده است[10]. صرف سکوت هر یک از طرفین و در نتیجه در اشتباه گذاردن طرف مقابل در این خصوص جرم میباشد یا خیر؟ به عنوان مثال شخصی که ازدواج قبلی خود را به طرف مقابل اعلام ننموده و با سکوت خود موجبات عدم اطلاع طرف دیگر را از این امر باعث گردد آیا مصداق تدلیس در نکاح میباشد یا خیر؟ به نظر میرسد مورد از موارد تدلیس در نکاح میباشد و اداره حقوقی قوه قضاییه نیز در نظریات مختلف خود این امر را تأیید نموده است . در قانون آمده چنانچه هر یک از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهی از قبیل داشتن تحصیلات عالیه ، تمکن مالی ، موقعیت اجتماعی ، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال آن فریب دهد و عقد بر مبنای هر یک از آنها واقع شود .....[11]، مصداق واهی بودن موارد اعلامی طرفین نیز عرف میباشد یعنی هر آنچه که در عرف به عنوان امر واهی بوده و طرف واجد آن نباشد مشمول قانون میگردد. نکته: هر گاه نکاح ناشی از تدلیس باشد فریب خورده میتواند طبق قواعد مسئولیت مدنی از فریبدهنده مطالبه خسارت کند؛ اعم از این که فریبدهنده یکی از زوجین یا شخص ثالث باشد و اعم از اینکه همسر فریبخورده از حق فسخ استفاده کند یا نه . بنابراین هر گاه شوهر در اثر تدلیس با زنی غیر باکره ازدواج کند و از حق فسخ نخواهد یا نتواند استفاده کند میتواند تفاوت بین مهر باکره و غیرباکره را به عنوان خسارت از فریبدهنده به عنوان خسارت بگیرد و اگر مهر نداده و فریبدهنده خود زن است میتواند مابهالتفاوت را از مهر کسر و بقیه را به زن بپردازد. بنابراین اگر دختری به واسطه صدمهای بکارت خویش را از دست داد، در حالی که از آن بیخبر است ، در این حالت به یقین تدلیس واقع نشده است؛ ولی اگر دختری مرتکب بیعفتی شود و باکره نباشد سکوت او در مقابل خواستگار نوعی تدلیس محسوب میشود . چرا که عرفاً پسری که به خواستگاری دختری میرود میپندارد که دختر در گذشته با مردی ارتباط جنسی نداشته است.[12] مرد و زنی با هم ازدواج مینمایند بعد از وقوع نکاح کاشف به عمل می آید که زن باکره نبوده است آیا برای مرد حق فسخ نکاح وجود دارد یا خیر؟ پاسخ: چون در عقد نکاح دختر اصل باکره بودن است در واقع صفت باکره بودن در ازدواج با دختر شرط اصلی صحت عقد نکاح است در قانون هم به این موضوع اشاره شده بدین توضیح هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده باشد و پس از عقد معلوم شود که طرف فاقد وصف مورد نظر بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا خیر. زیرا در ازدواج با دختر شرط باکره بودن مستتر است و موردی برای تصریح وجود ندارد[13]. زني شوهر را فريب داده و بعد از نکاح ونزديکي، مرد از تدليس آگاه شده و نکاح را فسخ مي کند. آيا مي تواند مهري را که بهزن داده است از او پس بگيرد يا اگر نداده است از دادن آن خودداري کند؟ پاسخ :مي دانيم باتحقق نزديکي زن مستحق تمام مهر مي شود لکن از آن جا که پرداخت مهر براي آن بوده کهشوهر زني را فاقد نقص يا واجد صفت کمالي که منظور او بوده بگيرد، پس از فسخ نکاح بهعلت تدليس، شوهر مي تواند به عنوان خسارت مهري را که به زن داده است پس بگيرد و يااگر نداده است از پرداخت آن خودداري کند. بعضي در اين موردبراي زن کمترين مهر امثال او را قائل شده اند. بعضي ديگر گفته اند: چون نزديکي واقعشده کمترين چيزي که مي تواند مهر قرار گيرد و به عبارت ديگر کمترين چيزي که عنوانمال بر آن صدق مي کند به زن داده مي شود و بقيه به شوهر بر مي گردد. اين نظر قولمشهور فقهاي اماميه مي باشد. مهریه فسخ نکاح قبل از نزدیکی: در تمام مواردی که نکاح قبل از نزدیکی فسخ شود زن حق مهر ندارد، به جز یک صورت که آن عبارت است از آنکه نکاح به علت وجود عنن ( ناتوانی جنسی زوج) فسخ گردد که در این صورت زن مستحق نصف مهر است. فسخ نکاح پس از نزدیکی: 1 ) هر گاه زن مرد را در ازدواج فریب دهد و مرد پس از نزدیکی به عیوب واقف گردد چنانچه مرد از حق خود استفاده ننماید باید تمامی مهر را بپردازد ولی در صورت اعمال حق و انحلال نکاح زوجه مستحق مهریه نمیباشد و اگر قبلاً پرداخت نموده میتواند پس بگیرد. 2 ) اگر فریبدهنده زن نباشد بلکه کسان او یا واسطهای دیگر باشد مرد میتواند مهریه پرداخته به زن را از فریبدهنده مطالبه نماید. عده فسخ نکاح عده فسخ نکاح همانند عده طلاق سه طهر است ، مگر اینکه زن با اقتضای سن ، عادت زنانگی نبیند که در این صورت عده او سه ماه است.[14]و در زمان عده فسخ نکاح زوج حق رجوع ندارد. چگونگی طرح دعوا: دادخواست فریب در ازدواج باید به دادگاه خانواده هر شهرستان ارائه شود. در مورد فسخ نکاح به دو نحو میتوان طرح دعوا کرد: الف: ابتدا به محض اطلاع از موجبات فسخ ، عقد را خود ذیحق فسخ نماید و به موجب اظهارنامه مراتب اعمال اراده خود را به طرف مقابل اطلاع دهد . سپس با تقدیم دادخواست به دادگاه صدور حکم بر تأیید فسخ را طلب کند. در این حالت از تاریخ اعمال اراده ذینفع ، عقد فسخشده محسوب میشود و حکم دادگاه تنها کاشف از این است که اعمال حق فسخ در تاریخ مذکور به درستی انجام شده است . توجه به این نکته ضروری است که رویه قضایی دادخواست به خواسته فسخ را پذیرفته و حکم به فسخ صادر میکنند.در صورتی که مرد بیماری عنن داشته باشد ، زوجه شخصاً حق فسخ نکاح را ندارد بلکه باید به حاکم رجوع کند . دادگاه از تاریخ مراجعه زوجه به دادگاه ، یکسال مهلت تعیین مینماید، چنانچه زوج در مدت مزبور قدرت جنسی خود را به دست آورد ، اعم از اینکه با زن مزبور یا زن دیگری قدرت همبستری پیدا کرد برای زوجه حق فسخ نکاح نخواهد بود. ب) بدون فسخ عقد با تقدیم دادخواست به دادگاه با برشماری موجب فسخ نکاح ، صدور حکم بر فسخ عقد را طلب کند.در این صورت زمانی عقد فسخ میشود که رأی دادگاه بر فسخ صادر شود و قطعی گردد تا این زمان عقد معتبر و تأثیر گذار بوده و حقوق و تکالیف زوجین نسبت به هم پابرجا است. ضمن دادخواست به تأیید فسخ ، میتوان صدور حکم بر اموری چون استرداد جهیزیه ، مطالبه مهریه در صورت وقوع نزدیکی ، مطالبه نفقه ایام گذشته ، ثبت در سند نکاحیه واسناد سجلی و ... را مطالبه کرد تا گرفتار روند دادرسی طولانی دیگری نشد[15]. سیر انجام کار در دادگاه هنگام ورود به دادگاه بهترين راه براي کسب اطلاعات حقوقي،مراجعه به واحد مشاوره است. در اين محل افرادي به عنوانوکيل و مطلع شما را به شکل رایگان راهنمايي ميکنند. پس از مشورتبا اين وکلا، ميتوانيد يقين حاصل کنيد که تا چه حد شکايتي که ميخواهيد مطرح کنيد،ميتـواند به نتيجه مثبتي برسد. در اين مرحله و پس از تصميم نهايي براي شکايت بايدبه واحد تنظيم دادخواست مراجعه کنيد. در اين محل براي هر نوع شکايتي لايحه آماده و تايپ شدهايوجود دارد که در مقابل مبلغ بين يک هزار تا دو هزار تومان در اختيار شما قرارميگيرد. لايحه دادگاه از يک برگ تشکيل شده و پس از تکميل شدن بايد به انضمام اسناد ومدارک مورد نياز که بيشتر فتوکپي شناسنامه و عقدنامه است به واحد نقش تمبر ارائهشود. در اين بخش روي لوايح متناسب با هر لايحه تمبر زده ميشود. پس از آن شما بايد ازلايحه خود فتوکپي تهيه کنيد. نسخه اصلي شکايت در پرونده باقي ميماند و نسخه دومنيز از سوي دادگاه براي طرف شما ارسال ميشود. پس از طي اين مراحل پرونده شما ازسوي فردي از مسؤولان دادگاه بررسي ميشود و بعد از تاييد مدارک و اطمينان از تکميلبودن آنها، پرونده به واحد رايانه ميرود تا اطلاعات آن در اين مکان ثبت شود. سپس پرونده به معاونت ارجاع ميرود. در اينمرحله پرونده شما به يکي از شعبههاي دادگاه ارسال ميشود. از اين پس تمامپروندههاي شما و پروندههايي که همسرتان عليه شما طرح کند، در همان شعبه رسيدگيميشود، البته در خود شعبه نيز پرونده از جهات مختلفي بررسي ميشود تا يک وقت مدارکپرونده کم و کسر نباشد. نکته قابلتوجه ديگر اين است که همسران براي شکايت ازيکديگر در دادگاه نياز به فتوکپي عقدنامه دارند، در زماني که اختلافي ميان همسرانشکل ميگيرد، طبيعتا امکان دسترسي به عقدنامه از سوي يکي از دوطرف وجود ندارد. براياين مساله قانون پيشبيني لازم را هم انجام داده و آن اينکه هر کدام از همسرانميتوانند بهجاي کپي عقدنامه، رونوشت عقدنامه را به دادگاه ارائه کنند. رونوشتعقدنامه نيز در محضري که سند ازدواج در آن تنظيم شده به هر يک از دو طرف دادهميشود و بهدست آوردن آن بسيار ساده است[16].
(ایران نتاری در خصوص اظهارات سایر نویسندگان و وبلاگ نویسان و محتوای سایتهایی که از طریق این تارنما لینک داده شده اند هیچگونه مسولیتی ندارد) استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.ایران نتاری تابع قانون جرائم رایانه ای و مقررات سرویس دهنده(بلاگفا) مي باشد. هر نوع سوء استفاده از اين وبلاگ از طريق مراجع قضائي تحت پيگرد قرار خواهد گرفت.