گفتگویی دلنشین با امین الله رشیدی خواننده پيشكسوت
به گزارش افکارنیوز، يك روز كه موسيقي خان معروفي مرا به كلاسش فرا خواند، شعري را خواندم كه پسنديد و آنگاه تصنيفي از ساخته خودش را به من داد و مرا به رئيس يكي از اركسترهاي راديو زمان به نام علي محمد خادم ميثاق معرفي كرد. در آن زمان تاييد و معرفي يكي از اساتيد شناخته شده موسيقي كافي بود كه آدم بتواند در راديو فعاليت كند و من از اواخر سال ۱۳۲۷ به عنوان خواننده در اركستر محمد ناصر ميثاق كار خوانندگي را شروع كردم.
از كودكي با هنر آشنا شدم
من در راوند كاشان به دنيا آمده ام بعد از چهار ماه، پدر و مادرم به كاشان آمدند، تا ۲۰ سالگي در كاشان درس خواندم و بعد از اخذ ديپلم، با عنوان دفتريار اسناد رسمي شروع به فعاليت كردم، سپس به تهران منتقل شدم و تا امروز در تهران سكونت دارم. آنچه موجب گرايش من به هنر شد، اين بود كه مادرم دستگاه قالي بافي داشت. دختران ده دوازده ساله براي قالي باقي به خانه مان مي آمدند و در حال كار با صداي گرم و دلنشيني آوازهاي محلي مي خواندند من از شنيدن صداي آنها كيف مي كردم، يا وقتي به طور رهگذر صداي آنها دلنشين و سحرانگيز سنتور رضا ورزنده را از پشت ديوار بلند و كاهگلي خانه اش مي شنيدم بي اختيار پاهايم سست مي شد و به ديوار تكيه مي دادم و جذب موسيقي مي شدم در همان سال هاي كودكي يك روز در خيابان قدم مي زدم پسر بچه اي سوار دوچرخه بود و با صداي گرم و گيرا ترانه اي را مي خواند كه بعدها من با صداي تاج اصفهاني از روي صحنه و بعد هم از راديو شنيدم و سخت تحت تاثير قرار گرفتم. از طرف ديگر پدر و مادرم از صداي گرم و دلپذيري برخوردار بودند. مادرم دختر اديب بيضايي شاعر معروف كاشان بود و تشويق هاي او مرا به خوانندگي دلگرم و اميدوار مي كرد. وقتي به تهران آمدم و در دفتر اسناد رسمي فعاليت مي كردم، يك روز در روزنامه اطلاعات يك آگهي ديدم كه نوشته بود، «هنرستان موسيقي تهران هنرجوي شبانه رايگان در زمينه ساز و آواز مي پذيرد» به هنرستان رفتم و همزمان در كلاس هاي ساز و آواز نام نويسي كردم. تار و نت خواني را از استاد موسي خان معروفي آموختم و معلم كلاس آواز هم استاد مهدي فروغ بود دو سال آنجا شاگردي كردم.
يك روز كه موسيقي خان معروفي مرا به كلاسش فرا خواند، شعري را خواندم كه پسنديد و آنگاه تصنيفي از ساخته خودش را به من داد و مرا به رئيس يكي از اركسترهاي راديو زمان به نام علي محمد خادم ميثاق معرفي كرد. در آن زمان تاييد و معرفي يكي از اساتيد شناخته شده موسيقي كافي بود كه آدم بتواند در راديو فعاليت كند و من از اواخر سال ۱۳۲۷ به عنوان خواننده در اركستر محمد ناصر ميثاق كار خوانندگي را شروع كردم.
بعضي از كارهايم را بيشتر دوست دارم
در آن سال ها همدوره هاي من حسن گل نراقي، مشروطه، معنوي و نصرت الله خان بودند كه در زمينه موسيقي سنتي مي خوانديم. دكتر فروغ مي گفت آواز سنتي را بايد يك مقدار تغيير داد و روي دنياي مدرن تر رفت تعاليم او بر من اثر كردند و آهنگ هايي كه از همان پنجاه و چند سال پيش ساختم و خواندم يك حالت مدرن و امروزي داشت. من تا به امروز ۷ آلبوم با عناوين عطر گيسو، من عشقم، افسونگر، دلم تنگ است، چشم شب، بخت گمشده، و شيرين تر از شيرين را منتشر كرده ام كه هر كدام شامل ۱۰ آهنگ است. بعضي از آهنگ هايم را خيلي بيشتر و بعضي ها را كمتر دوست دارم اما اكثر آهنگ ها را با عمق وجودم ساخته ام و شاعران مطرحي مثل بيژن ترقي، تورج نگهبان، ابوالقاسم حالت، نظام فاطمي، مهرداد اوستا، پرويز وكيلي و... براي آهنگ هايم شعر ساخته اند.
از اجراهاي زنده تا سكوت ۳۰ ساله
در سال هايي كه هنوز ضبط صوت به ايران نيامده بود، برنامه هاي موسيقي زنده به طور مستقيم از راديو پخش مي شد، خوب به خاطر دارم راديو دو دستگاه اتومبيل جيپ داشت كه يادگار دوران جنگ جهاني دوم بود و گروه ها با استفاده از آن خودروها به اولين ايستگاه راديو مي رفتند كه در نزديكي سيد خندان فعلي ساخته شده بود و با اشتياق برنامه اجرا مي كردند و از سال ۱۳۳۴ كه ضبط صوت به ايران آمد تعداد اعضاي گروه اركستر بيشتر شد و نوازندگان چيره دستي مانند مرحوم حبيب الله بديعي، پرويز ياحقي، همايون خرم، عباس شاپوري، انوشيروان روحاني، جهانگير ملك و... با اركسترها همكاري مي كردند. زماني كه من با عنوان خواننده در راديو فعاليت داشتم، در دفتر اسناد رسمي هم كار مي كردم و سر دفتر شدم. اوايل سال ۱۳۴۰ يك روز چند نفر از همكاران به ديدنم آمدند و گفتند كه نمي شود يك خواننده، سر دفتر باشد و من ناچار از راديو استعفا دادم، اما هيچ موقع نتوانستم در درون خودم زمزمه نكنم و آهنگي نسازم به اين ترتيب، آهنگ سازي من ادامه داشت و بعد از ۲۰ سال كه خودم را زودتر از موعد بازنشسته كردم، بار ديگر به خوانندگي روي آوردم و بعد از سال ها، وقتي دوباره صدايم به گوش مردم رسيد همه با تعجب مي پرسيدند امين الله رشيدي در ۳۰ سال گذشته كجا بود؟
هنوز خسته نشده ام
هنر خستگي ندارد آدم را سرحال مي آورد. من صدها آهنگ دارم كه هنوز ساخته نشده است. اصولاً كسي كه در عرصه هنر فعاليت مي كند هيچ موقع از كار هنر خسته نمي شود.
مردم انتظار كنسرت دارند
قبل از انقلاب چند كنسرت داشتم. بعد از انقلاب، فقط در سال ۸۸ دو شب در سالن بوعلي سيناي همدان با گروه درويش كنسرت گذاشتيم. بسياري از علاقمندان از من انتظار كنسرت دارند و هر وقت مرا مي بينند مي پرسند كه چرا كنسرت برگزار نمي كنم و من هميشه به آنها مي گويم اجراي كنسرت شرايط خاصي مي خواهد. به اين معنا كه مسئولان بايد براي ما مكاني را در نظر بگيرند، اركستر بدهند و با ما كه به هر حال ۶۰ سال در موسيقي فعاليت داشته ايم، همكاري كنند تا بتوانيم براي مردم برنامه اجرا كنيم.
تا حالا سه كتاب نوشته ام
من از قبل انقلاب مقالاتي ادبي، هنري و انتقادي در روزنامه ها مي نوشتم. در سال ۱۳۴۷ بر اساس سفرهايي كه به اروپا داشتم سفرنامه اي نوشتم با عنوان سفرنامه از كاشان تا كاناري (جزاير قناري) و در سال ۱۳۸۱ كتاب ديگري با عنوان عطر گيسو كه شامل خاطره ها و نغمه هايم بود توسط انتشارات عطايي چاپ شد. كتاب سوم تحت عنوان «ايران در رهگذر زمان تا مرزهاي بي سرانجامي» كه همچنان در وزارت ارشاد مانده و هنوز مجوز چاپ آن صادر نشده است.
هنرمند نبايد هر كاري انجام بدهد
من هرگز از طريق موسيقي امرار معاش نكرده ام چون اعتقاد دارم هر هنرمندي بايد يك شغل هم براي تامين معاش داشته باشد تا از نظر مالي لطمه نخورد، يا به خاطر تامين معاش تن به انجام هر كاري ندهد. زماني كه مدرسه مي رفتم مادرم مي گفت بچه ها كه مدرسه مي روند بايد يك هنري هم داشته باشند. مادرم، وقتي دانش آموز سال سوم دبستان بودم نزد يك استاد نجار فرستاد تا نجاري ياد بگيرم. زماني كه به كلاس چهارم دبستان رسيدم، مرا به مغازه حلوايي و در سال پنجم به كلاس نقاشي فرستاد كه به آن سخت علاقمند بودم و ترسيم نقشه قالي را آموختم و زود به مرحله طراحي رسيدم، سال ها كار كردم و در اوايل جنگ تحميلي كه شركت فرش اعلام كرد نياز به طراح دارد، مدتي با آن شركت همكاري داشتم.
هرگز درگير حاشيه نشدم
خوشبختانه من تا امروز از زندگي سالمي برخوردار بوده ام. كار و سابقه سردفتري و هنري ام خيلي پاك و سالم بوده و معتقدم كسي كه در عرصه هنر فعاليت مي كند بايد با سلامت روح و فكر زندگي كند تا مورد احترام مردم باشد.
توصيه هاي من به خوانندگان جوان
جواناني كه در عرصه موسيقي فعاليت مي كنند از صداها و استعدادهاي خوبي برخوردارند. اما انگار رسم زمانه عادت شان داده يا عادت كرده اند يك چيزهاي غير متعارف هم بخوانند. زنده ياد اخوان ثالت روزگاري گفته بود موسيقي خوب در حكم مناجات و نيايش پاكان و نيكان است و مجريان آن هم بايد از پاكان و نيكان باشند. اكثر كارهايي كه جوانان خواننده اجرا مي كنند، گاهي يك هفته و حداكثر يك سال دوام مي آورد و خيلي زود فراموش مي شود. در كل، الان موسيقي خريدار كمي دارد. به خصوص خوانندگان جواني كه از شعرهاي غير متعارف استفاده مي كنند، لطمه زيادي به موسيقي زده اند.
توصيه من به علاقمندان خوانندگي اين است كه اگر مي خواهند در زمينه موسيقي فعاليت كنند بايد موسيقي ايراني را خوب بدانند. ما در مقوله شعر و شاعري، شاعران نوپردازي هم داشته ايم كه شعر كلاسيك را مي دانستند مانند اخوان ثالث، نادر نادرپور، فريدون مشيري و... توانستند شعر نو خوب و با ارزش هم بگويند. جواناني كه مي خواهند نوسرايي و نوخواني كنند و حتي موسيقي پاپ بخوانند بايد موسيقي كلاسيك را بدانند تا منحرف نشوند و يقيناً چيزهاي نو و خوب خواهند خواند. به جوانان علاقمند به خوانندگي توصيه مي شود ابتدا صداي خود را امتحان كننند و ببينند در ميان اين همه خواننده آيا مي توانند پيشرفت كنند؟
كمي هم از خانواده ام بگويم
در سال ۱۳۳۶ با دختري از خانواده غفارپور كه او را نديده بودم، اما شناخت از خانواده اش داشتم به طريق سنتي ازدواج كردم. ثمره ازدواج موفق من و همسرم، يك دختر به نام افسانه و يك پسر به نام صبا است. دخترم به نواختن تار و پسرم به پيانو علاقمندند و پسرم مدير يكي از هتل هاي معروف تهران است. رمز موفقيت خانواده ما همدلي، همفكري، سازگاري با كم و زياد، نداشتن چشم و همچشمي است. همسرم هيچ موقع چيز زيادي از من نخواسته، حتي كمتر هم خواسته و من هميشه اصرار كرده ام كه اگر چيزي نياز دارد برايش فراهم كنم. دخترهاي امروز نبايد در شروع زندگي همه چيز از همسران خود بخواهند و مطمئن باشند كه با تلاش و جديت مي توانند به اهداف و آرزوهاي خود برسند. سنت ها براي همه مردم عزيز هستند. من و خانواده ام به سنت ها و آيين ها اهميت زياد مي دهيم و در عين حال معتقديم زياد هم نبايد پايبند سنت ها بود. ما در هزاره سوم زندگي مي كنيم و بايد با احترام به سنت ها پا به پاي مدرنيته پيشرفت كنيم و با زمان جلو برويم.
برگرفته: افکار نیوز
خانواده/ شماره ۴۸۷/ اول تير ماه ۹۲/ گفتگو: محمد تهراني/ صفحه ۳۰